Clicky

پِت فیچر​​​​​​​

دانشنامه یک مدیر محصول

کتابی که داشت جون منو نجات میداد

سال ۸۹ بعد از ۴ روز صعود به قله دماوند، فرداش، صبح سرکار خوابم برده بود (!) که با بوی آتیش از خواب پریدم، فهمیدم ساختمون شرکت آتش گرفته و من و دو نفر دیگه گیر کردیم توی واحد طبقه اول. چند نفر دیگه هم توی طبقه های دیگه گیر کرده بودن. اولش سریع دویدیم سمت در واحد که از پله ها فرار کنیم و بریم توی پارکینگ و بعد فرار کنیم به سمت کوچه که دیدیم بخاطر اینکه منبع آتیش توی پارکینگ بود، دود غلیظ آتش از راه پله ها میاد بالا و واقعا نمیشه فرار کرد، پس برگشتیم داخل واحد. هنوز آتش به طبقه ما نرسیده بود اما دود شدید داشت اکسیژن مارو تموم میکرد و کم کم احساس خفگی میکردیم. سریع زنگ زدیم به آتش نشانی که گفت مزاحم نشید ساختمون تخلیه شده!، اینجا فهمیدیم باید خودمون به داد خودمون برسیم، که یهو یکی از همکارام که ظاهرا از نجات پیدا کردن نا امید شده بود پنجره رو به خیابون رو باز کرد تا بپره پایین ولی ما گرفتیمش و کشیدیمش داخل. اینجا بود که مردم داخل خیابون مارو دیدن و آتش نشانی رو قانع کردن آدم توی طبقه اول گیر کرده. اما تا اونا بیان و آتیش رو مهار کنن که بتونن برسن به طبقه ما، تایم زیادی نیاز بود. حالا بخاطر اینکه پنجره باز شده بود، تقریبا دیگه هیچ اکسیژن نداشتیم و داشتیم خفه میشدیم. داشتیم به این فکر میکردیم که چطوری دووم بیاریم و خفه نشیم. یکی پیشنهاد داد که دستمال خیس کنیم و بگیریم جلو دهن و بینی تا بتونیم هوای تمیز تری تنفس کنیم. این کار رو کردیم ولی بازم داشتیم خفه میشدیم و اکسیژن خیلی کم شده بود. اینجا بصورت ناگهانی یه تصویری اومد توی ذهنم که می تونست به عنوان راه حل نهایی جونمون رو نجات بده.

اما قبلش باید بگم که من حدودا از ۲۰ سالگی شروع کردم به رمان خوندن و بعد ۷ سال دیگه نا امید شده بودم از خودم، چون حافظه خوبی نداشتم و با اینکه کتاب زیاد خونده بودم اما مثل بقیه دوستام نبودم و اتفاقات و نویسنده و حتی اسم کتاب ها یادم نمی موند.

حدود ۵ سال قبل از داستان گیر کردن توی آتش من حدود ۲ سال رشته ورزشی نینجوتسو رو کار میکردم. نینجوتسو رشته ای هست که مهارت های نینجا شدن رو آموزش میده و که شامل ترکیب رزمی، آکروباتیک و بقا هست. اون زمان یک کتابی خوندم به اسم «نینجوتسو، هنر نامرئی شدن»، این کتاب داستان نینجا های افسانه ای رو در زمان های قدیم تعریف میکنه. توی این کتاب خونده بودم که نینجاها در مقابل سامورایی ها، آدم بد داستان ها بودن. درواقع سامورایی ها همیشه به ارباب ها وفادار بودن و ازشون دفاع میکردن ولی نینجا ها میرفتن و این ارباب ها رو ترور میکردن. بخاطر همین مهارتشون این بوده که مخفیانه وارد یک قلعه بشن، ارباب رو ترور کنن و مخفیانه خارج بشن. گاهی اوقات بعد از یک ترور، نینجا لو میره و نگهبان ها شروع میکنن به دنبال کردن نینجا و باهاش مبارزه میکنن. در یکی دوتا از داستان ها، نینجا با محافظ های قلعه درگیر میشه و وقتی میبینن که نمی تونن نینجا رو شکست بدن و اربابشون هم مرده، برای از بین بردن نینجا ساختمون رو محاصره میکنن و اون ساختمون رو به آتش میکشن تا نینجا توی ساختمون از بین بره یا بیاد بیرون که بتونن دستگیرش کنن. ساختمون تا آخر میسوزه و محافظ ها که دیگه مطمئن شدن نینجا از بین رفته بیخیال میشن و میرن. اما چند وقت بعد متوجه میشن که نینجا دوباره سرو کلش پیدا شده، یعنی یه جوری از اون آتش جون سالم به در برده. خیلی سال بعد چند تا از نینجا های افسانه ای راز این روش زنده موندن در ساختمون در حال سوختن رو در کتاب هایی فاش کردن. رازشون این بود که معمولا فردی که توی ساختمون گیر کرده از خفگی میمیره نه از آتش (معمولا بعد از خفته شدن و مردن، جنازه میسوزه)، پس باید جایی مخفی شد ولی اکسیژن نیاز هست. توی اون کتاب نوشته بود که نینجا ها متوجه شده بودن که وقتی ساختمونی در حال سوختن هست و اکسیژنی نداره، مقدار کمی اکسیژن در فاصله ۲ میلیمتری کف زمین باقی میمونه، پس نینجاها دهنشون رو میچسبوندن کف زمین و هوای کف زمین رو که با خاک هم قاطی شده تنفس میکردن تا خطر رفع بشه.

حالا برگردیم به وضع خودم توی ساختمون شرکت. زمانی که خودم توی آتش گیر کرده بودم، ناخودآگاه تصویر هایی که از خوندن اون کتاب توی ذهنم بود اومد جلوی چشمم و شروع کردم با افراد دیگه مطرح کردن، بهشون گفتم که نهایتا ما یک دقیقه دیگه اکسیژن داریم و اگه نیاز شد باید بخوابیم کف زمین و هوای ۲ میلیمتری کف زمین رو تنفس کنیم که یک دفعه یه چیزی محکم خورد به پنجره، نگاه کردم دیدم نردبون آتش نشانی هست و سریع رفتیم دم پنجره و بالاخره تونستیم نجات پیدا کنیم. البته که من موقع پایین رفتن از نردبان پرت شدم پایین ولی بالاخره جون سالم به در بردیم و دوباره آتش نشانی رو قانع کردیم که چند نفر هم در طبقه های بالا گیر کردن.

بعد از این داستان من یه چیزی رو متوجه شدم که این کتاب هایی که میخونم، شدیدا روی ناخوداگاهم تاثیر داره و هر کدومشون دارن ناخودآگاه من رو تغییر میدن. به عبارتی اگر کتاب «فرضیه خوشبختی» از جاناتان هایت رو خونده باشید، ما هر کتابی که میخونیم، انگار هم فیل داره کتاب رو میخونه، هم فیل سوار و روی هردو تاثیر میذاره و این تاثیر باعث میشه که بعد از خوندن هر کتاب، ما دیگه دقیقا اون آدم قبلی نیستیم، مثل این میمونه که اتفاق های داخل کتاب، در گذشته دور برای خودمون افتاده و تجربه اون اتفاق دیگه تا آخر عمر با ما میمونه. بخاطر همین به نظرم آدم هایی که کتاب زیاد میخونن انگار بیشتر از بقیه زندگی میکنن و از اونجایی که بلاگ من حول محور کتاب میگذره میخواستم به این سوال جواب بدم که اگه قراره بعد از خوندن کتاب، بیشتر مطالبش یادمون بره، پس چرا اصلا باید بخونیم؟!

دکتر ژاله آموزگار هم توی این ویدیو کوتاه نظر مشابهی داره که میتونید اینجا ببینید.

 

 

 

 

نرگس طباطبایی گفت:
ممنونم‌.یک سوالی برام پیس اومد اگر توبازه زمانی تحت یک شستشوی مغزی ادم سالها کتاب های خاص بخونه و بعد متوجه بشه همه اونها خرافات بوده و اشتباه این سوال پیش میاد که آیا ناخودآگاه تحت اون آموزه ها عمل میکنه؟
    پت فیچر گفت:
    این نظرم علمی نیست فقط تجربه زیسته خودم هست. وقتی سال ها کتاب هایی خوندم که فکر میکنم باورهای غلط داشته، درواقع غلطی وجود نداره، همه اون باورهایی که توی کتاب ها بوده اولش با باورهای ناخودآگاه همسو بوده و قبولش میکرده، اما از یه جایی به بعد ناخودآگاه با تحلیل بیشتر و مقایسه به یه چیزهایی شک میکنه و کم کم حس میکنه کتابی که تا دیروز میخونده و فکر میکرده باور درستی داشته، از امروز دیگه باور درستی نداره و آروم آروم ناخودآگاه به باورهای خودش هم شک میکنه و تغییر جهت میده. اما این زمان میبره و بخشیش توی ناخودآگاه هیچوقت تغییر نمی کنه، چون عمر ما کوتاهه و زمان برای تغییر نیاز هست. پس جواب سوالت بله هست، ناخودآگاه تحت تاثیر اونا عمل میکنه ولی خبر خوب اینه که وقتی یه اتفاقی میفته واکنش سریع ما از روی ناخودآگاه و طبق باورهای قبلی هست ولی بعدش ما متوجه میشیم که این رفتار از باورهای قدیمی اومده و میتونیم بصورت خودآگاه بعد از یک تاخیر، رفتار درست رو انجام بدیم.

​هرچند وقت یکبار یک کتاب، مقاله و یا منبع دیگه ای که به برای شما مفید باشه رو به این وبسایت اضافه میکنم. اگر دوست داری که بصورت رایگان برای شما هم ارسال بشه کافیه ایمیلت رو در فرم زیر وارد کنی.

ثبت

پیغام شما با موفقیت ارسال شد.